چکیده
دست افزارهای ابسیدینی از فراوانترین مصنوعاتی هستند که در محوطههای باستانی خاورمیانه و خاورنزدیک یافت میگردند. منشأیابی ابزارهای ابسیدین از موضوعات جذاب و مورد بحث در میان باستانشناسان و زمینشناسان است. از آنجایی که مطالعات فراوانی بر روی منشأیابی معادن ابزارهای سنگی ابسیدینی در مناطق همجوار ایران مانند آناتولی و قفقاز انجام گرفته است، لذا بخشهای عمدهای از ایران به عنوان یک وقفه مطالعاتی در باستانشناسی خاورمیانه از بابت مطالعات منشأیابی ابزارها و معادن ابسیدین به شمار می آید. مطالعات اخیر ِمعادن و منابع ابسیدینِ ایران و نیز منشایابی ابزارهای سنگی فراوان ابسیدینی، زمینه مساعدی جهت ایجاد یک پایگاه اطلاعاتی و ترسیم افقی پژوهشی را برای مطالعات ابسیدین منطقه فراهم ساخته است. در این پژوهش با هدف معرفی گروه های جدید ابسیدینی در خاورمیانه و بخش ایران 10 نمونه ابسیدین از منابع شناسایی شده اخیر در منطقه تجرق میانه و قزلجه بستانآباد و اطراف کوههای بزقوش با استفاده از روش آنالیز pXRF به روش قابل حمل ارائه گردیده است. به نحوی که 8 نمونه از منبع ابسیدین تجرق میانه و 2 نمونه از منبع قزلجه شهریار بستان آباد انتخاب و مورد آنالیز قرار گرفتند. نتایج مطالعات و تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد سه گروه عمده جدید ابسیدین قابل تفکیک و شناسایی است که تحت عنوان گروه ابسیدینی A و B تجرق میانه و گروه منبع قزلجه شهریار بستان آباد معرفی می گردند. این یافته ها نخستین نمونه های ابسیدینی شناسایی شده ایران در ارتباط با منابع و منشایابی نمونه های تاریخی و باستانی هستند که زمین های جهت مطالعه و مقایسه این منابع با یافته های باستانی و منشاهای مختلف محتمل داخلی و خارجی را فراهم خواهند ساخت.
به آدرس: عابدی اکبر، وثوق بهرام، رازانی مهدی، باقرزاده کثیری مسعود، اشتاینیگر دانیل، ابراهیمی قادر. شناسایی اولین منابع ابسیدین در شمال غرب ایران جهت منشایابی منابع بومی آثار پیش از تاریخی . پژوهه باستان سنجی. ۱۳۹۸; ۵ (۱) :۱-۱۵
دانلود فایل مقاله اینجا
The First Obsidian Source in North-Western Iran for Provenance of Local Prehistoric
Lithic Artifacts
Obsidian is a dark glass formed by very rapid solidification of volcanic lava, but in the archaeological view, this volcanic glass is an important source for prehistoric tool-making and artifacts such as arrowhead, point, flake, blade, hand axes, micro-blades and etc. Therefore, obsidian artifacts are frequently used material in prehistory and found widely in archaeological sites around the world. The provenance study of obsidian has been an issue of intense research and debate between archeaometrist and geologists. Hence, different provenance studies carried out in Anatolia and Caucasus since 1960s up to 2015, but the obsidian research in Iran is in very early stage and consider as terra incognita. According to the occurrence of lithic obsidian artifacts in most of the prehistoric archaeological sites in north-west of Iran have been recovered during last decades, various questions have been rise on the subject of the provenance of these materials. New studies on prehistoric obsidian artifacts have been done by other scholar specially Iranians during the recent years, where the main part of these studies focus on the characterization and classification of the obsidian artifacts by chemical analysis, in order to find an evidence of sourcing and provenance. More recent research showed that some obsidian tools might have come from unknown sources located in Iran (perhaps Sahand and Sabalan Mountain). This paper will try to discuss the new obsidian mine in north-west Iran in western Asia. After a brief introduction of obsidian studies in north-west Iran, the paper addresses preliminary report of recent researches that took place concerning 10 local obsidian mine samples from Tajaraq of Miyaneh and Ghizilja of Bostababad, around of Bozghoosh Mountain in the st of Sahand volcano. This study was realized by portable X-ray fluorescence (pXRF), as a non-distractive technique for elemental analysis, to differentiate between local obsidian mine. From 10 mine samples, 8 samples from Tajaraq of Miyaneh and 2 samples of Ghizilja of Bostanabad were selected and analyzed. This mine samples could be consider as the first obsidian source specimens in association with prehistoric lithic artifacts of north-west Iran and give the chance for detail and comparative studies of these sources with prehistoric site artifacts for provenance studies, as local or imported materials to this part of Iran. The research has been carried out with a focus on locating the origins and resources of obsidian procurement in the northwest of Iran, in order to rethink and reconstruct the regional and supra-regional trade and exchange networks in future. The project clearly identified the three groups of geochemically different obsidians named Tajaraq A, Tajaraq B, and Ghizilja. Due to the fact that Tajaraq obsidian is of a higher quality than the Ghizilja ones, it seems likely that the samples of Tajaraq obsidians have had the ability to be used for tool-making in the past, as the samples of Ghizilja, Bostanabad are too fragile and perlitic in structure. Hence, as the two groups of Tajaraq A and Tajaraq B have the ability to be used for ancient tools in all probability, they can be introduced as candidates for obsidian mining in prehistoric times in the northwest of Iran. In fact, the proposed hypothesis is still at a very early stage and future scientific studies and field research have to be followed. Comparing the new results with prehistoric sites in the cultural areas of Miyaneh and Bostanabad, it becomes obvious that the Tajaraq B obsidian overlaps in some trace elements with published data Anatolian sources. If this overlap could be found also by comparing other elements and their combination, and if it will be confirmed by other methods in future, it could lead to a complete review of all previous obsidian analysis from Iran. In other words, several samples that were up to now thought to be from Anatolia could come in reality from source B of Tajaraq. This is a serious and peculiar hypothesis, which means, at first step, more data have to be collected at the geological outcrops and especially, by analyzing the archaeological finds from well stratified context. The implications of the findings will discuss along with limitations and future research directions.
چکیده
اشیاء سنگی در میان انواع آثار ساخته شده از گونههای مختلف سنگ، از اهمیت ویژهای برخوردار است که در ساخت اشیاء سنگی نوع شئ و کاربرد آن در انتخاب گونۀ سنگ تأثیر زیادی دارد. بهعلاوه بومآوردی مصالح برای هنرمند و صنعتگر باعث رشد هنری و فنی ساخت اشیاء سنگی در مناطق مختلف گردیده است. ازجمله سنگهای شاخصی که از دوران پیشازتاریخ تا به امروز بهسبب ماهیت کاربردی و تزئینیاش مقبولیت بسیاری یافته و چندین هزار سال مورد استفاده قرارگرفته، سنگهای نرم تزئینی با رنگهای سیاه، سبز، خاکستری معروف به کلریت هستند. در این مقاله با رویکرد تحلیلی و فنیِ مبتنیبر مطالعات تطبیقی به بررسی گونهها، گستردگی و روشهای ساخت و تزئین سنگ کلریت در دوران باستان (محوطههای باستانشناختی حوزۀ جنوبشرق ایران) و معاصر (کارگاههای سنگتراشی مشهد) پرداخته میشود؛ براساس هدف یاد شده مهمترین پرسشهایی که اساس پژوهش حاضر را تشکیل میدهند؛ 1- فنشناسی و روشهای ساخت آثار ظروف کلریتی پیشازتاریخی بهدست آمده از محوطههای جنوبشرق ایران، چگونه است؟ جهت پاسخ به پرسش یاد شده به بررسی آثار سنگی کلریتی در محوطههایی همچون تپه یحیی، شهداد، جیرفت و شهرسوخته پرداخته شده است. 2- چگونگی ساخت و روشهای تولید آثار سنگی هرکاره در شهر مشهد و مقایسۀ آن با نمونههای پیشازتاریخ در پژوهش حاضر است؟ با انجام بررسیهای میدانی و تطبیقی موجود مابین روشهای تولید و آثار پیشازتاریخی مطرح شده با دوران معاصر به این پرسش پاسخ داده شود. روش بهکار رفته در پژوهش حاضر استفاده از منابع مکتوب پژوهشگرانی است که در این زمینه پژوهشهایی انجام دادهاند. در کنار روش کتابخانهای از دادههای میدانی، از قبیل مطالعۀ سنگهای کلریتی محوطههای پیشازتاریخ یاد شده و تطبیق آن با هرکارۀ مشهد، استفاده شده است. نتیجه بررسی حاضر نشاندهندهی وجود قابلیت-=های کاربردی در هنر سنگتراشی معاصر باتوجه به پیشینۀ چند هزار ساله و خواص تزئینی سنگ کلریت، در احیاء دوبارۀ این صنعتِ هنری است. دریافت فایل کامل مقاله اینجا Comparative Study of the Manufacturing Stone Carving Process of the Prehistoric South-East of Iran & Mashhad Harkareh Stone in the Contemporary Period Abstract | |
چکیده | |||||||||
با توجه به اهمیت ابزارهای سنگی و بهخصوص ابزارهای ابسیدینی بهجای مانده از دوران پیشازتاریخ و کمبود مطالعه برروی منابع ابزارهای ابسیدینی در شمالغرب ایران، این پژوهش درنظر دارد تا به منشأیابی ابزارهای ابسیدینی 9 محوطهی پیشازتاریخ دشت خوی بپردازد. با توجه به ساختار شیمیایی اُبسیدین قابلمنشأیابی بوده و از طریق آن می توان تجارت های دوربرد و چگونگی مبادلات اقوام پیش از تاریخ را در بخش های مختلف غرب آسیا که مورد نظر این تحقیق است، بازسازی نمود. از آنجایی که تنها معادن ابسیدینِ شناسایی شده در غرب آسیا، در نواحی آناتولی و قفقاز مستقر است و برخی نمونه های بهدست آمده از نواحی دیگر، به خصوص ایران بهدلیل عدم مطالعات منشأیابی و شناسایی منابع اصلی و دیگر معادن بومی موجود تاکنون به صورت مجهول باقی مانده اند، در این پژوهش سعی بر آن است تا با آنالیز نمونه های بهدست آمده از محوطه های پیش ازتاریخ دشت خوی، به قسمتی از ابهامات موجود در زمینه ی منشأیابی ابسیدین در شمال غرب ایران از جمله پرسشهایی نظیر این که، منشأ اصلی ابزارهای ابسیدینی محوطههای پیش ازتاریخی دشت خوی از کدام منابع تأمین می شده است؟ و آیا معدن سیونیک و میدان داغ منبع اصلی تأمین ابسیدین منطقه بوده است یا خیر؟ و چرایی استفاده از این منابع اصلی پاسخ داده شود. مطالعات انجام شده در این پژوهش به روش تجربی-آزمایشگاهی است که به صورت انجام آنالیزهای علمی (با روش XRF) برروی نمونه های برداشت شده حاصل از بررسی های میدانی انجام شده است. بهدلیل سرعت بالای آنالیز عنصری، روش آنالیز فلورسانس اشعه ی ایکس XRF برروی 38 نمونه ی ابسیدین محوطه های دشت خوی انجام پذیرفت و روشن ساخت که از کدام منابع به صورت غالب در هر محوطه استفاده شده و منبع عرضهکننده ی ابسیدین در هر یک از محوطه ها و در هر دوره کدام منابع هستند. همچنین این پژوهش نشان داد که نمونه های ابسیدین مورد آنالیز، از 9 معدن متفاوت بهدست آمده اند که عبارتنداز: میدان داغی، سیونیک، ساخونیات، سوپحانداغ، قوتانسر، آرتنی، تندورکداغ و نمرودداغ و تنها یکی از معادن ناشناخته است. براساس نتایج حاصله از داده های تحقیق می توان گفت؛ معدن میدان داغی با 15 نمونه و سپس معدن سیونیک با 8 نمونه، منابع اصلی تأمین ابسیدین محوطه های پیش ازتاریخ دشت خوی بوده اند. نتایج حاصل از منشأیابی نهایی ابسیدین های دشت خوی نشاندهنده ی شبکه ای گسترده از تجارت فرامنطقه ای در دوران مس وسنگ و مفرغ شمال غرب ایران با شرق آناتولی و منطقه ی قفقاز است.
دریافت اصل مقاله (1. MB) |
اما بعد، بیش از 2 دهه است که مطالعات باستان شناسی کشور دچار آنالیز زدگی شدید گردیده است. البته واضح است که آزمایش و مطالعات کمی بر روی آثار، یافته ها و بقایای باستانشناسی و فرهنگی و تاریخی زیر چتر مطالعات باستان سنجی کار شایسته و لازمی برای درک و شناخت بیشتر از گذشته است اما وقتی این مطالعات و هزینه های گزاف بسیاری از تیم هایی تحقیقاتی کشور بر اساس فرض های غلط و بدون استفاده از نیروهای متخصص انجام میگیرند منجر به ساخته شدن تحقیقاتی با درصد بالای کلی میشوند که از پیش نتایج آن معلوم است. متاسفانه نتایج این تحقیقات عمدتاً با افزودن برخی افراد فنی از علوم پایه به تیم تحقیقاتی بر مبنای نمونه برداری غلط و تعداد کم نمونهها و عدم انجام آنالیزهای مکفی در قالب مقالات علمی و پایان نامههای ارشد و دکتری نشر میشوند اما به واقععمده آنها ارزش کاغذ مصرف شده را ندارند و بیشتر موجب ترویج اطلاعات غلط در قالب انتشارات مرسوم میگردند. از جمله سوالاتی که موجب این آنالیز زدگی شده است یافتن منشا اشیا مختلف با سوال اصلی" بومی بودن یا غیر بومی بودن" است. در جستجوی کوچکی که بر روی مقالات این حوزه داشتیم به این نتیجه رسیدیم که 99% موارد مطالعات به این نتیجه میرسند که آثار مورد مطالعه بومی هستند و آن یک درصد هم که به این نتیجه نمیرسد نشر نمیشود و نویسنده به فرض اینکه اطلاعاتش غلط است کار را متوقف میکند.
از جمله مساجدی که در طی چند قرن توانسته با وجود الحاقات فراوان تا حدی به حیات کالبدیش ادامه دهد مسجد جامع هفتشویه در نواحی شرقی شهر اصفهان است که این تحقیق در تلاش است با شناخت و معرفی آن به علاقمندان هنر و معماری ایران در حفاظت از آن سهمی ایفا نماید. پژوهش پیشِ رو از تمامی مستندات و شواهد موجود اعم از گزارشها و اسناد تاریخی، نگاشته هایی پژوهشگران گذشته و کنونی در ارتباط با این مسجد استفاده نموده و به همراه مطالعات میدانی نویسندگان به تحلیل و شناخت همه جانبه مسجد پرداخته است. مطالب کتاب در قالب چهار فصل تدوین شده است در فصل نخست به بیان مقدمه و کلیات تحقیق و موقعیت قرارگیری مسجد در ناحیه قُهاب اصفهان و مواردی همانند راههای دسترسی و وجه تسمیه روستا و مسجد پرداخته شده است. در فصل دوم که به شناخت تاریخی و باستانشناسی مسجد جامع هفتشویه اختصاص دارد به بررسی مختصر خصوصیات عمده تاریخی اجتماعی دوره های سلجوقی و ایلخانی در نواحی مرکزی به علاوه پیشینه مطالعات مستقیم بر روی مسجد جامع هفتشویه و آرایه های آن و همچنین مطالعات تطبیقی در گاهنگاری آن پرداخته شده است. در فصل سوم پس از تبیین کوتاهی در رابطه با هنر و معماری عصر سلجوقی و ایلخانی در نواحی مرکزی ایران به شناخت کالبدی و اجزا معماری مسجد جامع هفتشویه پرداخته است در فصل چهارم کلیه بقایا و آرایه های موجود در مسجد جامع هفتشویه شامل آرایه های آجرکاری، کاشیکاری، گچی و همچنین محراب ارزشمند بنا بررسی شده اند. لازم به ذکر است مراحل نوشتار کتاب به پایان رسیده است و اثر در انتظار نشر است.
چکیده
هدف این پژوهش ارائه شواهدی جدید مبنی بر استفاده از ملاط در آرایه های معماری و اندودهای بدنه داخلی معبد صخره ای ورجووی در دوره اسلامی است. معبد ورجووی ازجمله بناهای با تاریخ نهچندان دقیق در پیش از اسلام و با الحاقاتی منسوب به دوره ایلخانی است که در نزدیکی قبرستان تاریخی روستای ورجووی در فاصلۀ 6 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان مراغه در استان آذربایجان شرقی واقعشده است. این معبد جزء مجموعه سازه های زیرزمینی است که در بستر سنگی کندهشده و دارای بخش های مختلفی ازلحاظ معماری در زیر روستای کنونی ورجووی است. تنها بخش معبد اصلی بهواسطه تداوم استفاده در دوره اسلامی هیچگاه مدفون و پوشیده نشده است. مابقی این مجموعۀ بزرگ، هم اکنون در زیر لایه های خاک پوشیده شده است. تداوم استفاده از معبد، با تغییراتی در پلان ها و همچنین آرایه های معماری در دوره های مختلف همراه بوده که از مظاهر آن حجاری های روی بدنه و استفاده از نقوش و خطوط اسلامی، با آیات قرآنی و همچنین استفاده از آرایه های معماری در قالب ملاط بسیار سخت و مقاوم ساروج و دیگر ملاط های آهکی به همراه رنگدانه بوده است. با توجه به عدم شناسایی ترکیب و روش ساخت آرایه های معماری این بنا در گذشته، در این مقاله ساختارشناسی و معرفی آرایه های ساختهشده از ملاط های بسیار سخت و فناوارنه معبد ورجووی انجام شده است. از جمله سؤالات این تحقیق عبارتاند از اینکه: در کدام بخش های معبد ورجووی از ملاط استفاده شده است؟ ملاط های استفادهشده از چه نوعی هستند و از چه ساختار و ساختمانی برخوردارند؟ در همین راستا بر اساس مطالعات میدانی اقدام به نمونه برداری از نواحی شناساییشده و مشکوک به ملاط و بدنه سنگی گردید که با استفاده از آنالیزهای ساختارشناسی (پتروگرافی مقطع نازک-در شناسایی سنگ-XRD, XRF) اقدام به ارزیابی و مقایسه میان ملاطهای بدنه و آرایه ها و بستر سنگی آن گرفته شد. نتایج حاصل از پژوهش گویای این مهم است که در اندود بدنه ها از ملاط گچ و آهک به همراه پرکنندۀ پودر سنگ توف و خاکستر و همچنین الیاف گیاهی استفاده شده است و برای پوشش سطحی آرایۀ قطاربندی در فضای V6، از ملاط ساروج مهره خورده استفاده شده است.
رازانی مهدی، حمزوی یاسر. ساختارشناسی ملاطهای تاریخی در آرایه های معماری و اندود داخلی معبد صخرهای ورجووی مراغه، ایران. پژوهه باستان سنجی. ۱۳۹۷; ۴ (۲) :۲۱-۳۳
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Characterization of Historic Mortar from the Architectural Decoration and Plaster of Rocky Temple of Verjuy in Maragheh, Iran
Temple of Verjuy or Mehr Temple is one of the particular monuments in the type of regional architecture, in the slope of Sahand volcano; has been located in Verjuy village in the suburbs of the Maragheh city, East Azerbaijan province, Iran. The Verjuy researchers believe that this building belongs to the Mithraism religion which is an Iranian ancient religion (248 BCE-224 CE). But, new excavation around the temple demonstrated that this building is a part of underground rocky architecture with an unclear date and history. Underground Verjuy temple has seven spaces with a number of holes which are connected to each other. According to the literature, the temple was a worshiping place before Islam, but since then, the evidence show that it was used as a mosque. The architectural decorations of the temple have not been taken into consideration and in general, a lot of references, repeat the first information related to the history, usage and stone carving of this temple. As the specific architectural decorations of this monument have not yet been scientifically studied, the exploring variety of architectural decorations as well as the characterization of materials used for making the decorations of this building would be one of the main objectives of this research. Based on the results obtained, the main decorations of temple are including: carving of Islamic Arabesque and Quranic inscriptions as well as Moqarnas decoration inside the dome of the main space of the building. The results also showed the application of mortar on architectural decoration as a plaster inside the building and also on the surface of Moqarnas as a very thin layer in Islamic era. Moreover, the field work (redrawing the plan of temple and describe of architectural spaces as a documentation of architectural decorations with photography) and sampling of plaster along with XRPD, XRF and thin section petrography analysis were done. The results of this research show that, except for stone decoration, there is another decoration with lime base mortar in cover of Muqarnas work and some other places of the building, that this new finding is reported for the first time. This finding showed the application of the building during different periods and it is possible to attribute the earliest works and shreds of evidence of the use of the original dome in its new use in the Islamic era, to the Ilkhanid period.
Razani M, Hamzavi Y. Characterization of Historic Mortar from the Architectural Decoration and Plaster of Rocky Temple of Verjuy in Maragheh, Iran. JRA. 20; 4 (2) :21-33
URL: http://jra-tabriziau.ir/article-1-153-fa.html
معرفی محوطهی باستانی شهر سیبه-کوخرد، بر اساس دادههای حاصل از بررسیهای آرکئوژئوفیزیک و باستانشناسی
کورش محمدخانی ، سمانه نظیف
چکیده - متن کامل (PDF)
ساختارشناسی ملاطهای تاریخی در آرایه های معماری و اندود داخلی معبد صخرهای ورجووی مراغه، ایران
مهدی رازانی ، یاسر حمزوی
چکیده - متن کامل (PDF)
مقدمهای بر استفاده از ریاضیات فازی در باستانشناسی (مورد مطالعاتی: بازسازی مجازی برج طغرل با استفاده از قابلیت اعتماد فازی)
سید محمود طاهری، فرشید ایروانی قدیم، محمد علی کبیریان
چکیده - متن کامل (PDF)
مطالعه ساختارشناسی ظروف سنگ استاتیتی محوطه شادیاخ به روشXRF ، XRD و SEM
پرستو مسجدی خاک ، نگار شیرازی، حسن نامی، مهدی حاجی ولئی
چکیده - متن کامل (PDF)
گاهنگاری دوره نوسنگی کرمان بر اساس کاوشهای باستانشناختی تپه گاوکشی اسفندقه - جیرفت
نادر علیدادی سلیمانی ، حسن فاضلی نشلی
چکیده - متن کامل (PDF)
زیستباستانشناسی: مطالعه علمی بقایای اسکلتهای انسانی بهدستآمده از کاوشهای باستانشناسی
زهرا افشار
چکیده - متن کامل (PDF)
پیشنهاد روش به کارگیری میخگچی برای تثبیت تزئینات نقاشی سقف در عمارت باغچه جوق (کاخ مرتضیقلیخان اقبالالسلطنه سردار ماکو)
سعید مهریار ، لاله مهدی نژاد اصل، هاله صنعتی ایرانی، سپیده مهریار
چکیده - متن کامل (PDF)
تجدید یکپارچگی
تعریف: برای کاهش تأثیر بصری آسیب و بخشهای مفقودِ اثر هنری، و درنتیجه افزایش خوانش هنری و شمایلنگاری. تجدید یکپارچگی میتواند بهصورت دوبعدی و حتی سه بعدی با استفاده از روشها و شیوههای مختلف انجام شود.
توضیح: هرگونه تجدید یکپارچگی با ادراک تاریخی و فرهنگی خاص اثر هنری و سلیقه غالب در ارتباط است. بنابراین باید مؤکداً در بخشهای آسیبدیده و مفقود محدود شود و وقتی از فاصله نزدیک دیده میشود بایستی بهروشنی قابلتشخیص باشد. مواد مورد استفاده باید سازگار با قسمتهای اصلی و برگشتپذیر باشند. برای تشخیص بخشهای مفقودی که میتوانند بازسازی شوند و آنهایی که نمیتوانند، به روشهای مختلف تجدید یکپارچگی نیاز است.
اصطلاحات سنتی: رتوشکاری، موزونسازی، [همسازی]، [تکمیل]
Reintegration
Definition: To reduce the visual impact of damage and lacunae on a work of art, thus increasing its artistic and iconographic legibility. Two and even three-dimensional reintegrations can be carried out using different methods and techniques.
Comment: Every reintegration is related to a specific historical and cultural perception of the work of art and to prevailing taste. Therefore it should be strictly limited to damage and lacunae and should be clearly distinguishable when viewed at close proximity. Materials to be employed should be compatible with the original and reversible. A distinction is to be drawn between lacunae that can be reconstructed and those that cannot, as they require different methods of reintegration.
Traditional terms: retouching, inpainting
تعریف: فرایند کشف یا نمایان ساختن یک نقاشی دیواری. این امر شامل زدودنِ کنترلشدهی لایههای مختلف الحاقی و فرعی است.
توضیح: پنهان شدن ممكن است ناشی از یک یا چند لایهی روی هم افتاده از آهک یا سایر مواد روی لایهی مصور و منقوش باشد. ازجمله دلایل مختلف پوشش دهی میتواند وابسته به تغییر در سلایق زیباشناسی، به دلایل بهداشتی، با توجه به وضعیت حفاظت نامناسب، و یا برای تخریب کنترلشده/ عمدی یک لایه رنگ، متفاوت باشد. فرایند آشکارسازی معمولاً به صورت مکانیکی، و در پایان بهصورت تمیزکاری شیمیایی برای زدودن هرگونه مواد باقیمانده که ممکن است بر روی سطح رنگ باقی بماند انجام می شود.
← آهک، ← تمیزکاری، ← رورنگی
Uncovering
Definition: The process of discovering or exposing a wall painting. It involves the controlled removal of various superimposed and overlying layers.
Comment: The concealment can be due to one or several overlapping layers of lime or other materials over the pictorial layer. The reasons for covering can be varied, for instance, changes in aesthetic taste, for hygienic reasons, to hide a painting due to its poor state of conservation, or for controlled/deliberate destruction of a paint layer. The uncovering process is usually carried out mechanically, ending with chemical cleaning to remove any remaining material that may be left on the painted surface
کلیه سنگهای به کار رفته در ساخت یادمانهای تاریخی و فرهنگی تحت تاثیر هوازدگی، به معنای ایجاد تغییرات ساختاری در سطح و عمق سنگ، دچار انواع مختلف آسیب و در نهایت تخریب میشوند. توفهای آتشفشانی با خواصی چون نرمی، تخلخل بالا، سبکی، سهولت در کندهکاری و کارپذیری در ساخت بسیاری از آثار شاخص معماری جهان مورد استفاد قرار گرفتهاند، این گونه سنگ از نظر دوام، جزو سنگهای ضعیف محسوب میشود. از این رو عوامل مختلف موجب هوازدگی، پیشروی تخریب و در نهایت فرسایش سریعتر آن نسبت به دیگر سنگهای آذرین میگردند. از جمله روشهای حفاظت سنگهای تاریخی درمانهای مبتنی بر استجکام بخشی و مقاوم نمودن سطح با استفاده از مواد شیمیایی و رزینهای پلیمری در برابر عوامل فرساینده است. هدف این تحقیق ارزیابی بهبود خواص مقاومتی توفهای آتشفشانی معماری صخرهکند در روستای تاریخی کندوان با استفاده از عملیات درمانی مبتنی بر استحکام بخشی است. در همین راستا از روشهای آنالیزهای پتروگرافی مقطع نازک، پراش پرتو ایکس( XRD ) و آزمونهای مبتنی بر شناسایی خواص فیزیکی و مکانیکی شامل: جذب آب در شرایط اتمسفری و جذب موئینگی، چگالی و تخلخل سنجی، به علاوه شاخص دوام وارفتگی و مقاومت فشاری تک محوری برای ساختارشناسی و همچنین ارزیابی کارایی مواد مورد استفاده شامل: مواد استحکام بخش اتیل سیلیکات و نانو سیلیکات استفاده شده است. نتایج مطالعه نشان دهنده خواص فیزیکی – مکانیکی بسیار ضعیف سنگ توف لیتیکی کندوان دارد که این امر باعث تشدید فرسایش و تخریب سطوح بیرونی گردیده است و دیگر اینکه کارایی این دو ماده در مقابل آزمونهای مبتنی بر هوازدگی، مقاومت فشاری و مقایسه خواص فیزیکی در بهبود مقاومت مکانیکی سنگ هوازده کندوان نسبت به نمونه های هوازده و بکر اولیه قابل قبول است که انجام آزمونهای میدانی با استفاده از این مواد را توصیه میکند.
واژههای کلیدی: روستای تاریخی کندوان. سنگ توف آتشفشانی. تخریب، استحکام بخشی، اتیل سیلیکات، نانو سیلیکات.
دانلود مقاله اینجا
Provenance of the stones used in plinths of the Achaemenid palaces of Borazjan, South-Western of Iran
Journal of Archaeological Science: Reports 29(102064):1-10
,Masoud B Kasiri, Shahrokh Shahrsabzi, Mohamadamin Emami, Mehdi Razani
The stones used in plinths of three Achaemenid palaces in Iran were analyzed
The PLM, XRD, and XRF techniques were used for characterization of the samples
Samples of ancient quarries of the region were analyzed to match to that of palaces
The source of stones used in plinths of three Achaemenid palaces was identified
The results showed that plinths stones are identic to Puzeh-Palangi quarry stones
Abstract
Following the discovery of the Achaemenid palace of Charkhab of Borazjan in southwestern of Iran, an extensive survey was conducted to identify and introduce the other possible Achaemenid palaces in this region, which then results to the discovery of two other palaces, called Bardak-Siah and Sangh-Siah. In order to determine the source of the peony white stones used in the plinths of these palaces, physical and chemical characterization techniques including Polarized light microscopy, X-ray diffraction, and X-ray florescence spectro-scopy were used and then, the results obtained were compared to that of the samples of ancient quarries in the eastern mountains of Borazjan region. Among the ancient quarries of this region, the samples of Tangh-Ghir and Puzeh-Palangi quarries were selected and studied to match to the stones used at the historic palaces of the region. Based on the results of petrography analysis, peony white stone samples of Charkhab, Bardak-Siah and Sangh-Siah palaces, consisted of micrite groundmass along with sparitic and quartz inclusions, were identified as identical with the samples of Puzeh-Palangi quarry samples. However, samples of Tangh-Ghir ancient quarry, which had a micrite groundmass along with many microfossils, did not match to samples of the palaces. The palaces samples have a layered structure of sparitic groundmass along with the small amount of micrite. The results of XRD analysis showed that the peony white stones of the Achaemenid palaces are identical to those of Puzeh-Palangi quarry, where the main component is calcite with low contents of dolomite and quartz. Moreover, elemental analysis of the samples by XRF technique confirmed that the source of the peony white stones used at these palaces is Puzeh-Palangi quarry.
درباره این سایت